آنچه که باید در مورد استارتاپها بدانید

این مطلب توسط سرکار خانم «حسنا سلیمی» نوشته شده و به دست ما رسیده است. از ایشان بابت نگارش این مطلب سپاسگزاریم.
سرخط مطلب
این روزها به جرئت داغترین موضوع بین دانشجویان و جوانان، مقوله استارتاپها هستند. همچنین توجه شرکتهای مختلف، دانشگاهها و مراکز رشد به شدت جلب این حوزه شده است.
چکیده
میتوان گفت انقلاب صنعتی بعدی در راه است و نیازهای خُرد مردم توسط کسب و کارهای کوچک حل میشوند. دانستن تاریخچهی این انقلاب به ما در راه شناخت بیشتر این موضوع کمک میکند. حتما در ذهن خود ایدههایی جهت اجرا کردن دارید. در ادامه با مطالعه چرخه زندگی استارتاپها و راه رشد و شکوفایی آنها میتوانید تشخیص دهید آیا وارد شدن شما در این حوزه صحیح است یا خیر.
مقدمه
استارتاپ؟ شتابدهنده؟ مرکز رشد؟ بوم کسب و کار؟ سند چشمانداز؟ سرمایهگذاری؟
این واژهها باید برای کسی که در حال زندگی در یک اکوسیستم استارتاپی است، پرتکرارترین واژه ها باشند. شاید شما با این واژگان آشنا نباشید؛ اما بعد از خواندن این مقاله دید خوبی نسبت به تمامی آنها خواهید داشت. آینده هر استارتاپ به همان اندازه شیرینی، میتواند تلخی خاص خود را داشته باشد. در همین آغاز از آمار ۹۵ درصدی شکست خوردن استارتاپها صحبت میکنیم که یکی از دلایل عمده این اتفاق نداشتن شناخت کافی از حوزه کاری، کسب و کار، اقتصاد، هزینه و درامد است. سعی ما بر این است که این شناخت را تا حد ممکن و به سادگی هر چه بیشتر به خوانندگان تزریق کنیم تا با فهم کامل از شرایط پا به این عرصه بگذارند؛ و خود را از آن ۵ درصد موفق بدانند.
استارتاپ چیست؟
بهترین تعریفی که میتوان از استارتاپ داشت، نقل قولی از Dave McClure است:
A Startup is a company confused about
• what its product is
• who its customers are
• how to make money
این تعریف میتواند به خوبی چهره واقعی یک استارتاپ را ترسیم کند. کسب و کاری که با ایده خُرد شروع به کار کرده، کسب و کاری که با موضوعات اقتصادی و جداول هزینه درامد آشنا نیست، صاحب ایده تنها تمرکز در توسعه محصول خود به صورت چابک و به وسیله یک تیم خوب دارد. تیم ها در هنگام توسعه محصول تنها امید به موفقیت دارند و به دلیل مسائل احساسی و تعصب بر روی ایده، توانایی در نظر گرفتن فاکتورهای موفقیت ر ا
ندارند. اما با همه این تفاسیر چرا موضوع استارتاپها در داغترین حالت خود است؟ چرا نیاز به استارتاپها داریم؟ چه مشکلی را از زندگی ما حل میکنند؟
تاریخچه
در سال ۱۹۹۵ میلادی با فراگیر شدن اینترنت در بین مردم در ایالات متحده، شرکتهای فعال در این حوزه متمایل به افزایش سرمایه و ورود به بورس بزرگ آمریکا شدند. از شرکتهای پیشتاز این تصمیم میتوان به یاهو اشاره کرد که در ۱۲ آپریل سال ۱۹۹۶ وارد بورس شد و در روز اول ارائه خود شاهد دو برابر شدن ارزش خود شد. در ۵ دسامبر همان سال Alan Greenspan در یک هشدار عمومی به فعالین حوزه بورس خبر از یک حباب جدید در حوزه تکنولوژدی داد. ولی اعتماد عمومی به سمت حرف وی جلب نشد. در ۱۵ می سال ۱۹۹۷ آمازون شرکت بزرگ دوم واردشده به بورس بود و در روز اول ۳۳ درصد رشد ارزش داشت. بخش حسابداری این شرکت در گزارش سال آتی خود خبر از کمبود پول در این شرکت داد و مانند Greenspan خبر از حضور ارزش غیرواقعی در این شرکت داد. اما باز هم باعث پیشگیری اتفاقات بد نشد تا با ارائه لینوکس در سال ۲۰۰۰ ، بورس آمریکا شاخصی باور نکردنی را تجربه کند و شاخص ارزش لینوکس در یک هفته رشد ۶۹۸ درصدی داشته باشد. حبابی که Greenspan در ۴ سال قبل هشدار خطرش را به صدا دراورده بود در سال ۲۰۰۱ منفجر شد شرکتهای بسیار زیادی خود را ورشکسته اعلام کردند و حتی میبینیم که یاهو هنوز در حال پرداخت هزینههای ناشی از آن است. جالب است که بدانیم گوگل در سال ۲۰۰۴ وارد بورس شد و این خطرات را پشت سر گذاشت و یکی از مهمترین دلایل موفقیت و پیشتازی خود را این مهم میداند.
چرخه زندگی
- ایده:
ایده بدنه اصلی استارتاپ را تشکیل میدهد اما همانطور که توماس ادیسون معروف نقل میکند:
“ارزش یک ایده به موارد مصرفی آن است.”
توجه به موارد مصرفی یک ایده مهمترین موضوع در ارزیابی آن است. آیا محصولی که مطابق این ایده و برای حل این مشکل ارائه میشود مصرف دارد؟ آیا منابع موجود برای اجرای آن ایده را داریم؟ آیا نحوه کسب درامد از آن محصول روشن است؟
در نهایت مهمترین منبع درامدی یک استارتاپ مشتریهای آن هستند. صاحب ایده باید مشتریان ارزشمند و وفادار خود را بشناسد و اندازه بازار را بداند. بعضی ایدهها جنبه عمومی دارند و عموم مردم میتوانند به ازای پرداخت قیمت پایین مشتری آن باشند؛ از آن طرف بعضی ایدهها سعی در حل مشکلات بخش به خصوصی از مردم و کسب و کارها را دارند و این میتواند ارزش بالاتری داشته باشد. - تیم:
یک ایده خوب باید توسط یک تیم خوب توسعه داده شود.
صاحب ایده در هنگام انتخاب افراد تیم خود باید به وجود انگیزه در افراد اهمیت ویژهای دهد. بهترین توسعهدهنده اگر تعصب و انگیزه نسبت به کاری نداشته باشد، میتواند به بدترین همکار تبدیل شود. جدا از انگیزه و تعصب، این دانش فنی است که در قدم بعدی تعیینکننده است و نمیتوان انگیزه را بعنوان تنها فاکتور در نظر گرفت. - محصول اولیه:
حال که ایده مورد ارزیابی قرار گرفت و مناسبترین تیم برای توسعه آن تشکیل شد، باید محصول اولیه یا MVP توسعه داده شود. طبق گفته Michael Dell، موسس شرکت بزرگ کامپیوتری Dell، “ایده از آن کسی است که آن را اجرا میکند.
در نتیجه این نقل، باید به چابکترین شکل ممکن، محصولی اولیه که تمام جنبه های ایده را در خود دارد تولید شود. این محصول میبایست به اندازه کافی مقیاسپذیر باشد.
طبق آمار، راهاندازی استارتاپها در بیش از ۹۷ درصد موارد به شکست میانجامد. دلایل متعددی برای شکست یک استارتاپ وجود دارد که به برخی از مهمترین آنها می پردازیم:
- انتخاب ایده نامناسب
بسیاری از استارتاپها تیم بسیار خوب و منابع مالی مناسبی دارند ولی در نهایت به شکست میانجامند. مشکل اصلی این استارتاپها این است که ایدهای را انتخاب کرده و توسعه دادهاند که کسی واقعا به آن نیاز ندارد. موسسین این استارتاپها اولین ایدهای که به ذهنشان میرسد آنها را هیجانزده کرده و قبل از تحقیقات و بازاریابی لازم، توسعه محصول را شروع میکنند. این استراتژی که به اصطلاح استراتژی “just do it” نامیده میشود، در آن صاحب ایده به جای تحقیقات و بازاریابی ایده خود آن را به طور کامل توسعه میدهد و به بازار عرضهمی کند و بعد از عرضه محصول به این نتیجه میرسد که بازار مناسبی برای این محصول وجود ندارد. - تیم ضعیف
بسیاری از استارتاپها ایده خوبی دارند و تمام منابع لازم آنها فراهم است ولی پیشرفتی نمیکنند یا پیشرفت به کندی صورت میگیرد. چنین استارتاپهایی معمولا تیمهایی دارند که ویژگیهای یک تیم خوب استارتاپی ر ا ندارد. برای مثال خیلی از تیمهای استارتاپی فقط از افراد فنی تشکیل شدهاند و افراد مدیر و بازاریاب در این تیمها جایی ندارند. این استارتاپ ها محکوم به شکستاند. - رقبای بزرگ
بسیاری از تیمهای خوبی که ایده خوبی دارند نیز صرفا به دلیل گرفته شدن بازار محصول توسط رقبای بزرگ دیگر محکوم به شکستاند. استارتاپها همیشه باید رقبای خود را نیز در نظر داشته باشند و محصولی را ارائه دهند که در میان محصولات مختلف و رنگارنگ موجود در بازار حرفی برای گفتن داشته باشد. - منابع مالی محدود
یک استارتاپ هرچقدر هم ایده خوب و تیم خوبی داشته باشد به منابع مالی نیاز دارد. تبلیغات برای یک محصول هزینه خواهد داشت و علاوه بر آن نیروی انسانی استارتاپها به پول نیاز دارند. در صورتی که استارتاپ در مراحل اولیه باشد و هنوز به سوددهی نرسیده باشد اعضای تیم بیانگیزه خواهند شد و همین باعث توسعه کندتر و بی کیفیتتر شدن محصول شده و به شکست آن استارتاپ میانجامد.
با توجه به نکات ذکرشده و موارد بسیار دیگری که در شکست استارتاپها تاثیر گذارند، مراکزی تحت عنوان شتابدهندهها، مراکز رشد و پارکهای علم و فناوری به فعالیت می پردازند تا احتمال شکست استارتاپها کاهش یابد. مراحل فعالیت در آنها به شرح زیر می باشد:
پیش شتابدهی:
دراین مرحله استارتاپ ها پس از رسیدن به محصول اولیه (MVP)، معمولا به دنبال شتابدهندههایی جهت تسریع کارشان میگردند، اما چه ویژگیهایی را برای رسین به این هدف باید در نظر گرفت؟
این دوره معمولا بین ۶ هفته تا ۲۰ هفته به طول میانجامد و جلسات آموزشی مداومی برگزار میگردد. از جمله کارگاههای:
– اسکرام ،دیجیتال مارکتینگ، بوم کسب و کار ، سئو ، رشدسریع ، اندازه بازار ، تحقیقات بازار
شتابدهی:
توسعه محصول ، یکی از کلیدیترین کارهایی است که در این زمان باید انجام شود. ما قبل از آنکه به دنبال این باشیم که مخاطبان بیشتری جذب کنیم، باید به دنبال این باشیم که برای همین مخاطبانی هم که داریم بهترین تجربه کاربری را بسازیم و سعی کنیم با اضافه کردن ویژگیهای جدید، بهبود ظاهری و بهینه کردن مسائل فنی خود را آماده جذب مشتریان زیاد کنیم و آمادگی بیشتری برای ورود قدرتمندتر به بازار بزرگتری از جامعه مخاطبان خود داشته باشیم.
افزایش مشتری،تحقیق وتوسعه،ثبت شرکت و فروش بیشتر از فعالیتهایی است که در این دوره انجام میپذیرد.
جذب سرمایهگذار:
برخی از مفاهیم مورد نیاز برای این مرحله به شرح زیر می باشد:
- رابطه سهامداری : اینکه هر نفر چه سهمی از استارتاپ را داشته باشد بسیار تاثیرگذار است.
- ارزشگذاری : ارزشگذاریها بر مبنای دو عامل سنجیده می شوند:
- کمی : اندازه بازار ،سهام ، مدل درآمدی
- کیفی : تعداد اعضا ، شغل اعضا و…
- جذب سرمایه : سرمایهگذار با وارد کردن مقداری پول به استارتاپ یا شرکت موجب بزرگتر شدن شرکت و افزایش ارزش شرکت میشود.
اما این مفاهیم چه کاربردی در جذب سرمایهگذار دارند؟ همواره موسس یا موسسان باید بدانند اگر نگاه بلندمدت به استارتاپ خودشان دارند، نباید متعصبانه به آن نگاه کنند چرا که جذب سرمایه میتواند تحول شگرفی در کسب و کار نوپای آنها ایجاد کند.
معمولا موسسان بعد از پیش شتابدهی ۲۰ تا ۲۵ درصد سهام خود را طبق ارزشکذاری کسب و کارشان میفروشند.
جمعبندی
در این مقاله سعی کردیم به جنبههای مختلف کسب و کارهای نوپا بپردازیم و عوامل شکست و موفقیت آنها ر ا بررسی کردیم و نیز مراحل پیش شتابدهی، شتابدهی و جذب سرمایه را به طور مختصر توضیح دادیم. لذا میتوان گفت نیازسنجی، تیم مناسب و منابع مالی از مهمترین اصول شروع یک کسب و کار نوپا به شمار میرود و رعایت این موارد تاثیر بسزایی در کاهش احتمال شکست کسب و کار شما دارد.
مراجع و منابع:
forbes.com
ictstartups.ir
mag.digikala.com
shanbehmag.ir
crunchbase.com
bytherstartups.com
investopedia.com
medium.org
bloomberg.com
funderbeam.com
با ما همراه باشید:
آدرس کانال تلگرام: IranianJavaDevelopers@
آدرس اکانت توییتر: JavaCupIR@
آدرس صفحه اینستاگرام: javacup.ir
آدرس گروه لینکدین: Iranian Java Developers
با تشکر فراوان از خانم سلیمی.